کهکشان درون THE GALAXY

شما!آیاکهکشان رازآلود وجودت را میشناسی؟!!...

کهکشان درون THE GALAXY

شما!آیاکهکشان رازآلود وجودت را میشناسی؟!!...

فقدان و سوگواری

                                            


مقدمه

سوگواری یک تجربه استرس زا ولی شایع میباشد. دیر یا زود بسیاری از ما غم از دست دادن یک عزیز را تجربه می کنیم. ما در زندگی روزمره کمتر به مرگ فکر می کنیم یا از آن صحبت می کنیم ، شاید بدین دلیل که کمتر از پدربزرگ و مادر بزرگ هایمان با آن مواجه می شویم. برای آن ها مرگ یک خواهر یا برادر ، دوست یا اقوام یک تجربه متداول بچگی یا نوجوانی شان بود. امروزه برای ما این فقدان ها در سنین بالاتری اتفاق می افتد. بنابراین ما شانس چندانی برای یادگیری در مورد سوگواری، چگونگی آن، چه کارهایی بهتر است انجام شود، چه چیز طبیعی است یا چگونه آن را قبول کنیم ، نداریم. علی رغم تمام این ها در نهایت ما باید با غم از دست دادن یک عزیز کنار بیاییم.

سوگواری:

ما به دنبال هر فقدانی سوگواری می کنیم اما این مسئله بعد از دست دادن یک عزیز بسیار مهم تر است. این  نه تنها یک احساس خاص بلکه شامل یک سری احساسات پیاپی است که عبور از آن زمان می برد و نمی توان به سرعت از آن گذشت.

 

ما غالباً برای کسی که مدت ها می شناخته ایم سوگواری می کنیم. هر چند مردم به دنبال مرده زایی یا سقط جنین یا از دست دادن نوزادان یا بچه های کوچک نیز به همان شیوه سوگواری کرده و نیاز به همانگونه مراقبت و توجه دارند.

 

در ساعات و روزهای اولیة  به دنبال مرگ یک فامیل یا دوست نزدیک بیشتر افراد دچار بهت و شوک شده چنانکه نمی توانند آنچه را که اتفاق افتاده باور کنند. این قضیه حتی در مواردی که مرگ قابل انتظار هم بوده ممکن است پیش آید.

 

این احساس کرختی یا بی حسی می تواند به نحوی در انجام تدارکات مربوطه مثل تماس گرفتن با اقوام و برنامه ریزی مراسم تدفین کمک کننده باشد. از سویی دیگر این حس غیر واقعی اگر به درازا بکشد می تواند مشکل ساز باشد. دیدن جسد فرد مرده برای برخی می تواند قدم بزرگی در فائق آمدن براین مرحله باشد.

برای بسیاری نیز مراسم تدفین و یادبود به قبول تدریجی واقعیت کمک می کند. دیدن جسد یا شرکت در مراسم تدفین اگر چه ممکن است سخت و دشوار باشد ولی از طرفی شیوةای برای وداع با عزیز از دست رفته است. برخی این مراسم را خیلی دردناک یافته و ممکن است از آن اجتناب کنند. هرچند این خود می تواند باعث حسرت و پشیمانی عمیق در آینده شود.

 

 

ولی این بی حسی به زودی رنگ باخته و یک حس وحشتناک بی قراری، دلتنگی شدید و جستجو برای عزیز از دست رفته جایگزین می شود. فرد سوگوار تمایل شدید برای یافتن عزیز از دست رفته   احساس  میکند هر چند که بوضوح غیر ممکن است. این امر باعث اختلال در استراحت و تمرکز شده و خواب مناسب را نیز ممکن است دشوار سازد. رویاهای درحین خواب می توانند خیلی ناراحت کننده باشند.

 

برخی احساس می کنند که هر جا که می روند عزیز از دست رفته شان را ’می بینند’، در خیابان، پارک، خانه و هرجا با هم اوقاتی را گذرانده اند. برخی در این مرحله دچار احساس خشم شده که می تواند نسبت به پزشــکان و پرستـــارانی که جلوی مرگ را نگرفته اند، یا نسبت به دوستان و اقوامی که به اندازة کافی اقدامی انجام نداده اند و یا حتی نسبت به خود عزیز از دست رفته به خاطر مردن و تنها گذاشتن آنها باشد.

 

احساس شایع دیگر حس گناه و تقصیر است. مردم در ذهـــن خود تـــمـــام آنچه را که می خواسته اند که بگویند یا انجام بدهند مرور می کنند.  حتی شاید به چیزهایی فکر کنند که شاید اگر طور دیگری انجام داده بودند ممکن بود مانع مرگ عزیز از دست رفته شود. البته مرگ معمولا ورای کنترل آدمی بوده و شاید لازم شود فرد سوگوار را نسبت بدین واقعیت یادآوری نمود. برخی وقتی عزیزشان به دنبال یک بیمای دردناک یا سخت فوت میکند احساس رهایی یا خلاص شدن میکنند که به نوبه خود ممکنست منجر به احساس گناه شود. این احساس راحتی و خلاصی طبیعی ، قابل فهم و شایع است.

 

این وضعیت بی قراری دو هفتة اول پس از مرگ شدیـدتر بوده ولی بزودی با اوقاتی از غم ، افسردگی ، خلوت گزینی و سکوت جایگزین می شود. این تغییرات ناگهانی در احساسات می تواند باعث سردرگمی دوستان و اقوام شود ولی به هرحال بخشی از روند طبیعی سوگواری است.

 

اگرچه بی قراری کاهش می یابد، دوران افسردگی ( از نظر دفعات) بیشتر و طی چهار تا شش هفته بعد به حداکثر خود می رسند. تشدید سوگ و اندوه هر زمانی ممکن است رخ دهد و معمولاً با دیدن افراد ، مکان ها یا چیزهایی که خاطرات عزیز از دست رفته را زنده می کنند شعله ور می شوند.

 

 

 

 

وقتی فرد سوگوار به طور ناگهانی و بدون هیچ دلیلی به گریه می افتد برخی در درک آن دچار مشکل بوده یا احساس شرم میکنند. شاید در این مرحله بهتر باشد از افرادی که در درک سوگ مشکل داشته یا سوگوار نیستند اجتناب نمود. هرچند اجتناب از دیگران به نوبة خود می تواند در آینده مشکل ساز شود و معمولاٌ بهتر است بعد از یکی دو هفته یا کمی بیشتر به فعالیت های معمول بازگشت.

 

در این مرحله دیگران ممکن است فکر کنند که فرد سوگوار مدت های مدیدی بدون انجام دادن کاری نشسته است. در واقع فرد سوگوار در حال فکر کردن به عزیز از دست رفته است و بارها و بارها اوقات خوب و بدی را که با هم داشته اند مرور می کند. این یک مرحله آرام ولی اساسی در قبول مرگ عزیز از دست رفته است.

 

با گذشت زمان درد و اندوه عمیق اولیه به تدریج کمرنگ تر می شود. از افسردگی کاسته شده و می توان به سایر چیزها فکر کرد و حتی به آینده نظر داشت. هر چند، احساس از دست دادن قسمتی از وجود فرد هرگز کاملاً از بین نمی رود. زوج های بیوه شده با دیدن زوج های دیگر با هم و تصاویر خانواده ها شاد در رسانه ها ، دائماً‌ تنها شدن خود را یادآور می شوند. بعد از مدتی می توان دوباره وجود خود را به تمامی حس نمود حتی اگرچه قسمتی از آن از دست رفته است. علی رغم آن حتی سال ها بعد شما ممکن است خود را در حال صحبت کردن گویی که عزیز از دست رفته هنوز با شماست بیابید.

 

بطور خلاصه میتوان این مراحل را در سوگ دید:

مرحله اولیه

 

در مراحل نخست سوگ بهنجار ، شاهد این واکنشها هستیم:متحیر شدن،انکار،نپذیرفتن واقعیت،بیرون ریختن هیجانات،بروز دادن نشانه های روانشناختی و جسمی(مثل از دست دادن توان درست فکر کردن،سراسیمگی،دردهای بدنی و رنج کشیدن ،افسردگی)

مرحله میانی

 

در مرحله میانی ،شاهد برجسته شدن انتظارات شخص سوگوار از خودش و دیگران و دلسرد شدن شخص سوگوار از خودش و دیگران هستیم،مصادیق این انتظارات و دلسردی نیز عبارتند از:

احساس گناه_مثلا ما میتوانستیم به او بیشتر کمک کنیم،

عصبانیت_عصبانی شدن از خود و متوفی،به دنبال در نظرگرفتن اشکالاتی که هریک داشته اند،

تنفر از متوفی_با این بهانه که چرا متوفی ،من را تنها گذاشته و رفته است،

بت سازی_از متوفی آدم "کاملی و بی عیبی "ساختن.

 

مرحله آخر

مرحله آخر ،مرحله حل و فصل شدن سوگ_یعنی دوران کنار آمدن واقع بینانه با زندگی و مرگ عزیز از دست رفته است:

مرور واقع بینانه_"هرکاری از دستم بر میآمد کردم"،"آدم نازنینی بود ولی گاهی اوقات تحملش سخت می شد"،در اینجا شخص سوگوار جنبه های مثبت و منفی متوفی را می بیند.

پذیرش_پذیرفتن مرگ متوفی و فهمیدن اینکه متوفی دیگر وجود فیزیکی ندارد و کنار گذاشتن او.

سازگاری و سرمایه گذاری هیجانی مجدد_مثلا تغییر شغل یا تغییر مکان،کامل تر شدن-یعنی محکمتر شدن شخصیت درونی فرد،تشکر و تقدیر از سهم متوفی در زندگی خود و درونی کردن او.

 

 

 

این مراحل سوگواری غالباً با هم تداخل داشته و به صور گوناگون در افراد مختلف تظاهر می کنند. اکثر افراد ‌طی یک یا دو سال سوگ را پشت سر می گذارند. مرحلة نهایی سوگ (Letting–go) عزیز از دست رفته و شروع زندگی دیگر است. افسردگی کاملاً از بین رفته، خواب بهتر شده و انرژی به حد طبیعی بر می گردد. احساسات جنسی ممکن است برای مدتی از بین رفته باشند ولی در این مرحله بازگشته و این کاملاً طبیعی بوده و دلیلی برای شرمساری نیست.

 

علی رغم تمام این ها، هیچ رویه ’استانداردی’ برای سوگ وجود ندارد. ما همه افراد مستقلی هستیم و رویه های خاص خود را برای سوگواری داریم.

 

به علاوه مردم فرهنگ های مختلف با مرگ با روش های خاص خود کنار می آیند. طی قرن ها، مردم نقاط مختلف جهان مراسم خاص خود را برای سوگ در پیش گرفته اند.

در برخی جوامع مرگ به عنوان یکی از مراحل سیکل دائم مرگ و زندگی در نظر گرفته می شود نه آنکه یک نقطة پایان باشد. آداب و مراسم سوگواری و عزاداری می تواند خیلی عمومی و نمایشی و یا خصوصی و آرام باشد. در بعضی فرهنگ ها مدت سوگواری ثابت است. احساسات مردم سوگوار در فرهنگ های مختلف ممکن است مشابه بوده ولی طرز بیان آن ها خیلی متفاوت است.

 

کودکان و نوجوانان :

حتی اگر بچه ها ممکن است معنی مرگ را تا زمانی که سه یا چهار ساله نشده اند متوجه نشوند ولی فقدان نزدیکان را به همان شیوة بزرگسالان احساس می کنند. آشکار است که بچه ها حتی از شیرخوارگی سوگواری کرده و دچار آشفتگی و استرس زیاد می شوند.

 

اگرچه بچه ها نسبت به بزرگسالان تجربة متفاوتی از زمان دارند و ممکن است از مراحل سوگ خیلی سریع گذر کنند، در سال های ابتدائی  مدرسه، بچه ها ممکن است برای مرگ نزدیکان احساس مسئولیت کنند و بنابراین نیاز به آرامش و دلگرمی داشته باشند. نوجوانان ممکن است از ترس افزودن به غم و اندوه بزرگسالان و اطرافیانشان از سوگ خود سخن نگویند. وقتی عضوی از خانواده فوت می کند سوگ کودکان و نوجوانان و نیاز آن ها به سوگواری نباید نادیده گرفته شود، آن ها باید بطور مثال در مراسم دفن شرکت داده شوند.

 

دوستان و اقوام چگونه میتوانند کمک کنند؟

 

 شما می توانید با گذراندن وقت در نزد افراد سوگوار به آن ها کمک کنید. ایشان بیش از سخنان دلداری دهنده، نیاز دارند که بدانند شما در این دوران پر غم و درد در کنارشان خواهید بود. وقتی که هیچ کلامی نمی تواند آنها را آرام کند، دست انداختن دلسوزانه به گردنشان می تواند نشانة همدردی و پشتیبانی شما باشد.

 اهمیت دارد که افراد سوگوار اگر بخواهند، بتوانند همراه با کسی گریه کند یا در مورد غم و اندوه شان سخن بگویند بدون آن که کسی به آنها بگوید قوی باش و خود را جمع کن. به وقت خود آن ها با سوگ خود کنار می آیند ولی ابتدا نیاز دارند تا صحبت کرده یا گریه کنند.

 وقتی فرد سوگوار دربارة چیزهایی بارها و بارها سخن می گوید ، برخی در درک آن دچار مشکل می شوند ، در حالی که این قسمتی از روند گذار از سوگ است و باید تشویق شود. اگر شما نمی دانید چه بگویید یا نمی دانید که آیا اصلاً در موردش صحبت کنید یا خیر ، بهتر است که صادق بوده و این را بیان کنید. این فرصتی به فرد سوگوار می دهد تا به شما بگوید چه می خواهد. مردم غالباً از ترس ناراحت کردن دیگران نام فرد مرده را به زبان نمی آورند. در حالی که این ممکن است باعث شود فرد سوگوار فکر کند دیگران فقدان آن ها را فراموش کرده اند و  تنهایی و انزوا را نیز به غم سوگواری شان بیفزاید.

 به یاد داشته باشید که ایام شادی و سالگرد ها (و نه تنها سال مرگ، بلکه سالگرد تولد و ازدواج) هم به طور خاص غمناک هستند. دوستان و اقوام می توانند سعی خود را کرده و در این ایام در کنار فرد سوگوار باشند.

 کمک های عملی در نظافت ، خرید یا مراقبت از بچه ها می تواند از غصة تنهایی بکاهد. زوج های سوگوار مسن ممکن است در کارهای روزمره خانه که قبلاً فرد از دست رفته انجام می داده است مثل پرداخت قبض آب و برق، آشپزی، کارهای خانه و سرویس خودرو نیاز به کمک داشته باشند.

 مهم است که به افراد سوگوار فرصت کافی برای سوگواری داده شود. برخی به زمان کمتر و برخی به زمان بیشتر نیاز دارند. بنابراین انتظار بیش از اندازه از دوستان یا نزدیکان سوگوارتان نداشته باشید، آنها نیاز به فرصت برای سوگواری مناسب دارند و این مانع مشکلات در آینده خواهد شود.

 

                   

سوگ حل نشده:

کسانی هستند که به نظر می رسند اصلاً سوگواری نمی کنند. در مراسم تدفین گریه نمی کنند ، از صحبت در مورد فقدان خود امتناع می کنند و به طور چشم گیری سریعاً به زندگی عادی خود بر می گردند. این روش طبیعی ایشان در کنار آمدن با فقدانشان است و هیچ مشکلی هم پیش نمی آید. ولی عده ای ممکن است دچار علائم فیزیکی عجیب یا دوره های مکرر افسردگی طی سال های بعد بشوند. برخی فرصتی برای سوگواری مناسب نداشته اند. نیاز شدید برای مراقبت از خانواده یا امورات شغلی می تواند به معنی عدم وقت کافی برای سوگواری باشد.

 

گاهی اوقات مشکل در این است که فقدان به عنوان یک فقدان نیازمند به سوگواری کامل انگاشته نمی شود. این مسئله غالباً و البته نه همیشه برای کسانی که دچار سقط جنین شده یا نوزاد مرده به دنیا آورده اند اتفاق می افتد. ایشان هم ممکن است دوره های مکرر افسردگی را در پی داشته باشند.

 

برخی ممکن است سوگواری را آغاز نمایند ولی در آن گیرکرده یا در جا بزنند. احساس اولیة شوک و ناباوری تا مدت ها ادامه می یابد. سال ها ممکن است بگذرد و فرد سوگوار هنوز نتواند باور کند که عزیزش فوت کرده است. برخی شاید نتوانند به چیز دیگری فکر کنند ، گاهی اتاق فرد فوت شده را تبدیل به نوعی معبد برای خاطره هایشان می کند.

 

ندرتاً‌ افسردگی پیش آمده با سوگواری ممکن است به قدری شدت یابد که فرد سوگوار از خوردن و آشامیدن امتناع کرده و به فکر خودکشی بیفتد.

 

بنابراین عواملی که باعث سوگ حل و فصل نشده یا وخیم میگردد مختلف است که برخی از آنها ذکر شد:

·         مشکلات فرهنگی_عزاداری نکردن و مراسم نگرفتن به شیوه مرسوم در دین و فرهنگ شخص.

·         ضیق وقت_نداشتن وقت کافی برای سوگواری"براثر خودسانسوری یا فشارهای دیگران".

·         محروم بودن از حمایت های دیگران و درک نشدن از سوی آنان-احساس تنهایی همراه با در خود فرو رفتن.

·         داشتن احساسات متناقض درباره متوفی-که منجر به بت سازی او میشود-یا وجود اختلافات حل نشده با او.

·         احساس گناه شدید-در رابطه با موارد یاد شده،مشاهدا رنج و عذاب شخص محتضر،در مورد خودکشی،خداحافظی نکردن با متوفی.در این موارد بازماندگان آرزو میکنند ای کاش می توانستند به متوفی بگویند چقدر دوستش دارند یا به روش خودشان با او خداحافظی می کردند(مثلا می گویند ای کاش می توانستند در مراسم تدفین او شرکت کنند).

 

کمک از جانب پزشک شما:

 

 گاهاً ممکن است بی خوابی در شب به حدی ادامه یابد که به یک مشکل جدی تبدیل شود. در این صورت پزشک ممکن است برای چند روزی قرص خواب تجویز کند.

 اگر افسردگی بدتر شود، اشتهاء، انرژی و خواب را تحت تأثیر قرار دهد، داروهای ضد افسردگی می توانند مفید باشند، بروشور ما دربارة داروهای ضد افسردگی را جهت اطلاعات بیشتر ببینید. اگر افسردگی هم چنان بهبود نیابد، پزشک خانواده شما (GP) ممکن است شما را به روانپزشک ارجاع دهد.

 اگر کسی نتواند از سوگواری    گذر کرده و  خلاص شود ، می توان کمک هایی را از طریق پزشک یا یکی از سازمان های داوطلب یا مذهبی ترتیب داد. برای برخی ملاقات و صحبت با کسانی که تجربة مشابهی داشته اند می تواند کافی باشد. برخی دیگر برای مدتی نیاز به روان درمانی یا مشاور سوگواری دارند چه در یک گروه خاص و یا به تنهایی.

 سوگ دنیای ما را وارونه کرده و یکی از دردناک ترین تجربه هایی است که ممکن است پشت سر بگذاریم. سوگ می تواند عجیب، وحشتناک و غیر قابل تحمل باشد. علی رغم این ها، این هم بخشی از زندگی است که همة ما از آن گذر می کنیم و معمولاً نیاز به توجه پزشکی ندارد.

 کسانی که با مشکل مواجه می شوند، کمک نه تنها از جانب پزشکان بلکه از طریق سازمان هایی در دسترس است.

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد